دست نیافتنی ها
حضرت رسول اکرم (ص)
تبنون ما لا تسکنون و تجمعون ما لا تا کلون و تاملون مالا تدرکون
بنا ها میسازید که در آن سکونت نمی گیرید و جمع می کنید چیز هایی را که نمی خورید و آرزوها دارید که بدان نمی رسید نهج الفصاحه
جبرئیل امین از عزرائیل پرسید که ای برادر : چندین خلایق که جان ستانده ای ، تو را به هیچ کس رحم نیامد
گفت بر دو کس ترحم کردم : یکی طفلی بود یک ساعته ، در بیابانی از مادر یتیم شد .... و پادشاهی که جهان را تحت تصرف داشت ، چهار صد سال را شهرستانی بساخت در چهل فرسنگ و آن را ارم خواند و در این شهرستان دوازده شهر بنا کرد ، چنان که یک خشت از زر و یکی از نقره و ریگها از لعل و مروارید بود و در جویهای آن به جای آب ، عسل و شیر وگلاب روانه کرد و در اطراف جویبارها درختها بساخت که تنه آنها از زر و برگ از زبرجد و میوه از یاقوت و دو در میان آن سیصدو شصت ستون بود از زر و سیم ، همه به لعل ویاقوت ، و هر ستونی صد گز و بر سر ستونها تخت زرین و در زیر آنها تخت ها بنا کرد ......
چون به تماشای آن رفت ، هنوز یک پای بر در دروازه ننهاده بود که فرمان آمد ، جان وی بستان ، ستاندم.
منبع : یک حدیث یک حکایت از حسین معلم
نظرات شما: نظر