سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خداوندِ والا نام، حافظِ کسی است که دوست خود را حفظ کند . [امام صادق علیه السلام]
 

 

 

موسسه (کانون) فرهنگی هنری قرآن و عترت حسن آباد جرقویه علیا

دست نیافتنی ها

حضرت رسول اکرم (ص)

تبنون ما لا تسکنون و تجمعون ما لا تا کلون و تاملون مالا تدرکون

بنا ها میسازید که در آن سکونت نمی گیرید و جمع می کنید چیز هایی را که نمی خورید و آرزوها دارید که بدان نمی رسید                                        نهج الفصاحه

جبرئیل امین از عزرائیل پرسید که ای برادر : چندین خلایق که جان ستانده ای ، تو را به هیچ کس رحم نیامد

گفت بر دو کس ترحم کردم : یکی طفلی بود یک ساعته ، در بیابانی از مادر یتیم شد .... و پادشاهی که جهان را تحت تصرف داشت ، چهار صد سال را شهرستانی بساخت در چهل فرسنگ و آن را ارم خواند و در این شهرستان دوازده شهر بنا کرد ، چنان که یک خشت از زر و یکی از نقره و ریگها از لعل و مروارید بود و در جویهای آن به جای آب ، عسل و شیر وگلاب روانه کرد و در اطراف جویبارها درختها بساخت که تنه آنها از زر و برگ از زبرجد و میوه از یاقوت و دو در میان آن سیصدو شصت ستون بود از زر و سیم ، همه به لعل ویاقوت ، و هر ستونی صد گز و بر سر ستونها تخت زرین و در زیر آنها تخت ها بنا کرد ......

چون به تماشای آن رفت ، هنوز یک پای بر در دروازه ننهاده بود که فرمان آمد ، جان وی بستان ، ستاندم.

منبع : یک حدیث یک حکایت از حسین معلم





  • کلمات کلیدی :

  • ::: شنبه 89/1/21 ::: ساعت 12:46 عصر :::   توسط حسن صادقی 
    نظرات شما: نظر