فرا رسیدن هفته دفاع مقدس را به همه دلاورمردان هشت سال دفاع مقدس وتمامی بسیجیان وامت حزب الله تبریک عرض می نماییم و یادو خاطره شهدای انقلاب اسلامی وجنگ تحمیلی را گرامی داشته وبه روح مطهر همه شهدا بویژه شهدای شهر حسن آباد با هم آیه ای از قرآن را تلاوت و اهدا نماییم
نظرات شما: نظر
هشـــتم شـوال..... ســـــالروز تخریب قبور اهل بیت رسول الله(ص) توســط دشمنان خـــــــــاندان رسالــــــــت تسلیت باد... اَللَّهُمَّ الْعَنْ اَوَّلَ ظالِمٍ ظَلَمَ حَقَّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ آخِرَ تابِعٍ لَهُ عَلى ذلِکَ ...................................
بشکند دستی که هتک حرمت این خانه کرد شیعه را سوزاند و خون در قلب صاحبخانه کرد
نظرات شما: نظر
الذی جعلته للمسلمین عیدا
ماه رمضان و شبهای قدرش تمام شد.عید رمضان و باران رحمتش رسید. امید که در شبهای قدرش؛قدر گرفته باشید و از باران رحمت عیدش سیراب شوید.عیدتان مبارک
نظرات شما: نظر
میگویند چند صد سال پیش، در اصفهان مسجدی می ساختند. روز قبل از افتتاح مسجد، کارگرها و معماران جمع شده بودند و آخرین خرده کاری ها را انجام می دادند.
پیرزنی از آنجا رد می شد وقتی مسجد را دید به یکی از کارگران گفت: «فکر کنم یکی از مناره ها کمی کجه!»
کارگرها خندیدند. اما معمار که این حرف را شنید، سریع گفت: «چوب بیاورید! کارگر بیاورید! چوب را به مناره تکیه بدهید. فشار بدهید.»
در حالی که کارگران با چوب به مناره فشار می آوردند، معمار مدام از پیرزن می پرسید: «مادر، درست شد؟!»
مدتی طول کشید تا پیرزن گفت: «بله! درست شد! تشکر کرد و دعایی کرد و رفت.»
کارگرها حکمت این کار بیهوده و فشار دادن به مناره ای که اصلاً کج نبود را پرسیدند. معمار گفت: «اگر این پیرزن، راجع به کج بودن این مناره با دیگران صحبت می کرد و شایعه پا می گرفت، این مناره تا ابد کج می ماند و دیگر نمی توانستیم اثرات منفی این شایعه را پاک کنیم. این است که من گفتم در همین ابتدا جلوی آن را بگیرم!» برگرفته از سایت دبیرخانه کانون های فرهنگی هنری مساجد استان اصفهان
نظرات شما: نظر
در آستانه حلول ماه شوال، پایگاه اطلاعرسانی حضرت آیتالله خامنهای، خاطرهای را از ایشان درباره رویت هلال منتشر میکند:
استهلال چیز مهمى است. اول ماه، براى انسان چگونه ثابت مىشود؟ در این خصوص، چند راه ذکر کردهاند: یکى رؤیت است. البته به شرط اینکه جاى ماه را بدانید و وارد باشید؛ یک مقدار آشنایى لازم دارد.
یکى از علماى تهران - که خداوند رحمتش کند - مىگفت: روى پشت بام مدرسهى بزرگ آخوند در نجف، روز آخر ماه رمضان طلبهها استهلال مىکردند. مرد مسنی هم نشسته بود و بساط افطارش را پهن کرده بود؛ ولى او استهلال نمىکرد. طلبههاى جوان یک طرف ایستاده بودند و به گوشهیى نگاه مىکردند؛ بعد هم ماه را دیدند و به همدیگر نشان دادند. وقتى که خواستند از پشت بام پایین بروند، از کنار آن مرد مسن عبور کردند. یکى گفت که - مثلاً - آشیخ محمّد! تو نیامدى استهلال بکنى؟ گفت: شما ماه را دیدید؟ گفتند: بله. گفت: کجا بود؟ گفتند: آنجا. پیرمرد سرى تکان داد و گفت: حالا آن طرف را نگاه کنید. وقتى که طلبهها نگاه کردند، دیدند که ماه آنجاست! جالب است که همه نیم ساعت خودشان را سرگرم کرده بودند، چیزى هم دیده بودند، به همدیگر هم نشان داده بودند و باورشان هم آمده بود که ماهِ خیلى بلند و خوب و روشن و بىغبارى را دیدهاند!
سخنرانى در دیدار با اقشار مختلف مردم (روز سىام ماه مبارک رمضان) 6/2/69
یکى از علماى تهران - که خداوند رحمتش کند - مىگفت: روى پشت بام مدرسهى بزرگ آخوند در نجف، روز آخر ماه رمضان طلبهها استهلال مىکردند. مرد مسنی هم نشسته بود و بساط افطارش را پهن کرده بود؛ ولى او استهلال نمىکرد. طلبههاى جوان یک طرف ایستاده بودند و به گوشهیى نگاه مىکردند؛ بعد هم ماه را دیدند و به همدیگر نشان دادند. وقتى که خواستند از پشت بام پایین بروند، از کنار آن مرد مسن عبور کردند. یکى گفت که - مثلاً - آشیخ محمّد! تو نیامدى استهلال بکنى؟ گفت: شما ماه را دیدید؟ گفتند: بله. گفت: کجا بود؟ گفتند: آنجا. پیرمرد سرى تکان داد و گفت: حالا آن طرف را نگاه کنید. وقتى که طلبهها نگاه کردند، دیدند که ماه آنجاست! جالب است که همه نیم ساعت خودشان را سرگرم کرده بودند، چیزى هم دیده بودند، به همدیگر هم نشان داده بودند و باورشان هم آمده بود که ماهِ خیلى بلند و خوب و روشن و بىغبارى را دیدهاند!
نظرات شما: نظر